کامران نوربخش
کامران نوربخش

کامران نوربخش

تقدیم به مادرم و دیگر هیچ

تقدیم به مادران و دیگر هیچ


گویند

بهشت زیرِ پایِ مادران است

بهشتِ فرداهایِ دور 

دروغ است

هر جا مادرم قدم بگذارد

بهشت است


#کامران نوربخش

www.k-nourbakhsh.ir

موهای تو در باد باله می رقصیدند

باد لج بازی می کرد

و تار به تارِ موهایت را به بازی گرفته بود

پروانه ای فرشته وار به دورت می چرخید

و من میانِ برگ هایِ زردِ پیاده رو

از زاویه‌یِ دیدِ خیابان

محصورِ این پرده از ‌نمایش شده بودم

آری

من مستِ بویِ عطرِ جامانده از تنت بودم و

موهایِ تو در باد

باله می رقصیدند

تو غرق در رویای خودت

چون آهویی رمیده از دستم

به راهت ادامه دادی

و من گیج تر و‌گیج تر...


#کامران نوربخش

www.k-nourbakhsh.ir


دلم که بهانه ات را می گیرد


دلم که بهانه ات را می گیرد

صدایِ ونگ ونگِ نوزادی

در گوشم

بلند و بلند تر می شود

چه عاشقانه

دلم با یادت دوباره متولد می شود

یادم باشد

با سکوتِ هر صبح

یادت باشم


#کامران نوربخش


دلی شیدا

چه قدر زیباست

صاحبِ دلی شیدا بودن

دلی که با نگاه هایِ تو ‌بلرزد

بی دلیل تو را دوست بدارد

بی هوا بهانه‌یِ تو را بگیرد

دلی آرمیده میان خیالاتِ تو

دلی که 

فریادِ خواستنت را

تا فرسنگ ها طنین انداز کند

در دامانِ شب هایِ پر ستاره

#کامران نوربخش


صبح عاشقانه

آفتابِ خنده از لبانِ تو

طلوع می کند، صبح من آغاز

یک صبحِ سرد و یک فنجان بوسه

صبح بخیر بگو برایِ دلم

تو ای آینه، تو ای بهترین

بگذار من هم سلامَت دهم

سلام ای سرچشمه یِ احساسات

سلام ای نغمه یِ زندگانی

سلام ای حدیثِ عاشقانه


"کامران نوربخش"

سرود احساس

مهربانم

نازنینم

عمرم

جانم

فاصله ها را خط بزن

بیا تا کمی سرودِ احساس بخوانیم

فروردین را آغاز کنیم

چندتایی لاله عباسی بکاریم

اطلسی ها را نوازش کنیم

اردی بهشت را قدم بزنیم

مستِ بنفشه ها شویم

از رویِ خرداد بپریم

نرگس ها

رُز هایِ معصوم را نچینیم

دلی بی داغِ لاله

تیر نخورد

اَمرداد را نمیرانیم

شهریوری را خراب نکنیم

جشن مهرگان بگیریم

به غرورِ فصل ها برسیم

پائیز

ناله هایِ زردبرگ هایِ چناران را درک کنیم

داوودی ها را ببوییم

آبادان کنیم در آبان

دلی ویرانه را

و آذران وار از تبِ عشق بسوزیم

یلدا را در آغوش بگیریم و

بوسه باران کنیم

میانه هایِ دی از خورشید

کمی آفتاب هدیه بگیریم

بهمن را نکشیم

لمس کنیم

اسپند را دود نکنیم


#کامران‌نوربخش


ای دل ساده خر خودتی


ای دل ساده مشق شب می گویم

بنویس

آن که رفت

بگذار برود

رفت که رفت

نقطه سر خط

بنویس

پیش خودت چه فکر کردی؟

فکر کردی در آسمان آبی اَش

از همه بالا تر خودتی

فکر کردی از همه برایش مهمتر خودتی

برایش از همه عزیزتر خودتی

فکر کردی زیر سایه ات می ماند

هنوز سایه گستر خودتی

فکر کردی او نگین است

انگشتر خودتی

فکر کردی به پایت می سوزد

خاکستر خودتی

فکر کردی آغوشش باز است

هم بستر خودتی

ای دل نفهم 

بس کن

سیاهم نکن 

خَر خودتی

نجواهایِ محزون

من کی ام

از کجا آمده ام

به کجا خواهم رفت

معشوقم کیست

معبودم کیست

آفرینش چیست

این رفت و آمد ها

اصطکاک سایه ها

بپرستم یا نپرستم

بگویم یا نگویم

با چه کسی

از چه بگویم

آه...

این ندانستن ها

نجواهایِ محزون

پچ پچ های غریب

همچون دهن کجیِ ارّه برقی های لج باز

ذهنم را به سُخره می گیرند


"کامران نوربخش"

معنی ناب زندگی

ته استکانی از قهوه‌ی تو 

که من می خورم

یک موزیک ساده

که فقط سکوت را خط بزند

من و تو و یک گوشه دنج

سر تو روی سینه‌ی من

دست من مشغول

نوازش مستانه موهایت

تو از روزمَرّگی ها می گویی

من عاشقانه تسلیم واژگانِ ساده تو می شوم

و این یعنی

معنی نابِ زندگی

که جاری می شود

بینِ من و تو


"کامران نوربخش"

مردی همچون مار

این منم 

یک مرد 

یک تنها

مردی چند قدم مانده به فصل گرم

رها شده با دلی سردِ سرد

با ادراکی آغشته به درد

این منم 

یک مرد 

یک تنها

مردی همانند زمین

که از آغاز

آبستنِ درد بوده

از این درد به خود پیچده و دور خورشید

و خورشید

که به ازایِ ذرّه پرتویی 

اسیرش کرده و منّت بار

این منم 

یک مرد 

یک تنها

مردی که راز گردشِ این فصل هاست

جسدی بیرون از گور خفته

مردی مسلول

مردی خسته

مردی که روی محصولِ

لجن زارهای پدرانش قدم می زند

این منم 

یک مرد 

یک تنها

مردی همچون مار

ماری که سرِ قطع شده اش گریخته

و تنش

میان خاک و خون خودش جامانده

این منم 

یک مرد 

یک تنها

مردی که در محفل عزاداری عابران

خیرات شده

سنگین

صبور

ولی سرگردان

مردی که هم آغوشی گُل ندیده

مردی که فرمان ایست زیاد دیده

این منم 

یک مرد 

یک تنها

مردی بزرگ شده یک اجتماع

اجتماعی که آبستن یک نطفه‌ی حرام است

اجتماعی که حرام زاده زیاد زاییده

اجتماعی که میلادِ برج های پست زیاد دیده

این منم 

یک مرد 

یک تنها

مردی که عشق را

در همان پرده‌ی اول باخته

مردی که دستش به دستی عاشقانه نرسیده

خوردنی کم بوده

لگد زیاد خورده

این منم 

یک مرد 

یک تنها

مردی که گریه مادر ندیده

مادر به رسمِ دیرینه او را برده زاییده

مردی بزرگ شده در یک دادگاهِ بزرگ

مردی که دیوار هم برایش قضاوت کرده

حکم بریده

این منم 

یک مرد 

یک تنها


"کامران نوربخش"