کامران نوربخش
کامران نوربخش

کامران نوربخش

قطاری که ساعت هفت بعداز ظهر از این ایستگاه رفت

تمام خاطرات جوانی ام را
خلاصه کردم 
در قطاری که
ساعت هفت بعداز ظهر
از این ایستگاه رفت
خاطراتی که لحظه‌ی آخر 
گوشه‌ی شال قرمزش
از پنجره قطار بیرون زده بود و
پرپر می زد تا
دیوانه ترم کند.

دیوانه زنجیری

گفتم دلم درد دارد

مرا به بیمارستان بردند

گفتم من بیمار نیستم

من بی یارم

مرا به تیمارستان منتقل کردند

نه عاشق دیوانه ام

نه دیوانه زنجیری

نمی دانم چرا

این دیوانه ها 

زنجیر به پاهایم بسته اند


#کامران_نوربخش

www.k-nourbakhsh.ir

پ.ن:متن عکس نوشته از مولانا عزیزم هست.