امشب می خواهم برای وصالت دو سه چیز نذر کنم
کمی از شراب شهری که اهلش هستم
کمی هشیش و تریاک نذر کنم
دو سه پیک اول را نیت کنم
مابقی را همه نذر کنم
دل تنگی بار پیش
از بهر وصال تو به نام خودم نذری دادم
آش دادم،گوشتی و شربتی
دست خیر به نامم زده شد
و ظاهری از خوش نامی
اما تو نیامدی
که نیامدی
این بار بهر کافران مست و خراب
به امید وصالت
بی نام خودم نذر کردم
امید که نه
به یقین خواهی آمد
«کامران نوربخش»
در میان خیال های تهی
دنبال برگ های زرد چناری پیر"کامران نوربخش"
بانو می روم اما تو ببخش با اینکه رفتنم دست خودم نیست
یادت باشدگرخواستی مرا یاد کنی پنجشنبه ها نیاهمین وبس
"کامران نوربخش"
اگرامروز بی من هستی خیالی نیست
اگرامروز دستت در دست دیگریست خیالی نیست"کامران نوربخش"
بانو مرا ببخش اگر دلتنگی
مرا ببخش اگر از هم دور هستیم
مرا ببخش اگر دستهایت تنهاست
مرا ببخش اگر دراین شهر صدای سخن عشق دیگر خوش نیست
مرا ببخش اگر درخیابان های این شهر
حتی گربه ها و کلاغ ها هم آزادانه عشق بازی می کنند و جفت گیری می کنند
و من و تو حتی تمی توانیم دست های هم رابگیریم
اگر دیگران هم دلت را شکستند تو مرا ببخش
اگر تنهایت گذاشتند باز تو مرا ببخش
بانو ...
"کامران نوربخش"